arian

آریان امروز سه ماه ونیم دارد.او امروز کم خوابیده بود و بهانه میگرفت.من او را بغل کردم و با هم تاب بازی کردیم.کمی آرام شده بود و دیگر بهانه نمیگرفت.اما خوابش نمیبرد.بعداو را جلوی تلویزیون بردم و او هم با من کمی نگاه کرد.کمی که گذشت سرش این طرف و آن طرف افتاد.من فکر کردم که گردنش خسته شده.اما کمی بعد...آریان را نگاه کردم .او چشمانش را بسته بود و به من تکیه داد.خیلی ترسیدم فکر کردم خدای نکرده...بعد مامانم را صدا زدم.او داشت جارو میکشید و صدای مرا نشنید.تازه فهمیدم که او خوابش برده.تعجب نکنید.بخاطر اینکه او همیشه با بدبختی میخوابدواین اولین باری بود که آریان جان اینجوری میخوابید. ...

آرِِِِِِِِِِِِِي جان تازه واردپنج ماهگی شده است.او قبلا قلقلکش نمی آمد.اما امروز،مامان زیر گردنش را قلقلک دادو آریان با صدای بلند خندید.تازه شکمش هم قلقلکش می آید.من صدای او را ضبط کرده ام.حالا آریان وقتی بزرگ شود،هم این مطلب را می خواند وهم میتواند صدای خود را گوش کند. ...

امروز اول خرداد است.سال١٣٩٠.امروز داداش خوشکلم به دنیا آمد.خیلی ناگهانی!درست روز اول امتحاناتم. اما خوشبختانه هم او و هم مامانم سالم هستند.من،نسیم ومامان وبابا خیلی دوستت داریم.امید وارم از این وبلاگ خوشت بیادعزیزم.                                                                           &nb...